کانال یک قـ????دم به معجزه:
چمران نامه
خدایا، من گناهکارم، مرا ببخش. تو را می خواهم، تو را می خوانم، تو را می پرستم، ولی هنوز از بت پرستی دست برنداشته ام، هنوز نتوانسته ام خود را به تو قانع کنم، هنوز از مطلقیت تو می ترسم و می گریزم. هنوز کودکم، هنوز به دنبال شب می گردم، هر لحظه بتی می سازم و تصورات خویش را می پرسیم.
خدایا، به من ظرفیت بخشش عطا کن. به من ظرفیت ده که مطلقیت تو را می پرستم، بت ها را با تو اشتباه نکنم.
خدایا، مرا به نعمت تنهایی غنی گردان، بگذار در عالم تنهایی با تو انیس و آشنا گردم، بگذار عشق تو، جمال و کمال تو آنقدر روح و دلم را جذب کند که دیگر عشقی برای هستی باقی نماند.
خدایا، گاه گاهی از تنهایی خسته می شوم گاه گاهی در زیر بار درد و غم خمیده می شوم، گاه گاهی مثل آتشفشان منفجر می گردم، آنگاه راه فرار می گزینم، دست نیاز به سوی بت ها دراز می کنم، درمان درد خود را از کسانی می طلبتم که عاجز و درمانده اند.
خدایا این ها دلیلی جز ضعف و کم ظرفیتی من ندارد، من ضعیفم، من کم ظرفیتم، مانند کودکی که از مدرسه می گریزد من نیز وسوسه می شوم از بارگاهت بگریزم.
می سوزم، می سوزم، می سوزم، بگذار بیشتر بسوزم. بگذار خاکستر شوم. بگذار محو و نابود شوم. بگذار کسی نام مرا نداند. کسی اسم مرا نبرد. کسی مهر مرا در دل خود نپرورد. بگذار تنها باشم، فقط با تو باشم.
اما ای خدا، ای خدای من، حتی تو هم مرا تنها بگذار، اگر می خواهی تو هم مرا از بارگاهت بران، توهم مرا طرد کن، تو هم مرا به دست فراموشی بسپار، گله نمی کنم، گله نمی کنم، بگذار تنهایی خود را از مطلقیت شروع کنم، بگذار با مطلق آشنا شوم، بگذار در تنهایی مطلق آنقدر فرو روم که حتی شعله های سوزان قلبم به من نرسد، حتی نور شمع وجودم در ظلمت تنهایی محو شود و به جایی نرسد…
@roshan71
آخرین نظرات