- خاطرهای ازشهید پاسدارابوالفضل شریف زاده ازسپاه پاسداران ساوه.
یک روزازبین کاروان های راهیان نوردرجنوب ازیک ایثارگر دوران دفاع مقدس خواستن که این مناطق جنگی روبه این کاروان توضیح بدن.به ایشون گفتن شماچون به جبه رفتین فقدمیخوایم بیاین به مابگین که این مناطقی که رفتین کجاهابوده ,شلمچه بوده ,فکه بوده کجابوده,بلاهایی که به سرتون اوردن روتوضیح بدین.
ایشون گفتن که بنده کمردرد دارم واین سری زده به پاهام ونمیتونم بیام معذرت خواهی کردن وبرگشتندبه خونشون.شب درعالم خواب می بینند یه پاسداربالباس پاسداری بالای سرشون حاضرشده.
دیدن اشون میفرمایند برادرچراوقتی کاروان ازتون خواست باهاشون حرکت کنین قبول نکردین!!!!
ایشون میگن گفتم که برادرکمرم دردمی کرد وزده بودبه پاهام نمیتونستم باهاشون برم ازشون معذرت خواهی کردم وبرگشتم.
دیدن ایشون گفتن شمااومدین که ماوسادت نکردیم که خوب بشین!؟شمااراده کن صبح رابیوفت ماازخدامیخوایم شماروشفابده دیدن همون جاگفتن خدایا من ازشماطلب میکنم که این بنده خداروشفابدین.
گفتن همون جاپرسیدم شماکی هستین؟؟
گفتن من پاسدارابوالفضل شریف زاده ازسپاه پاسدارن ساوه هستم.
ایشون میگن صبح که شدبلندشدم واثاری ازدرد نداشتم سریع برگشم جنوب وکاروان راهیان نورساوه روپیداکردم ازشون پرسیدم همچین کسی توساوه هست گفتن بله شهیدپاسدار ابولفضل شریف زاده ازسپاه پاسداران ساوه هستن.
بله شهدا زنده اند.
آخرین نظرات